گروه

دفاع

گروه

دفاع

گروه دانشنامه دفاعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان» ثبت شده است

قلمزن

۳۰
شهریور
خرین داستان از مجموعه داستان‌های «سایه‌های گمشده»

نوشته: یاور گلدوز مطلق

تقدیم به همه اساتید قلم‌زنی

چند گام مانده به بازار بزرگ مکاره، پای درخت انجیر پیری که برخی ریشه‌هایش از خاک بیرون زده بود، به دور از هیاهوی روزمرگری خیل بزرگ روزمرگان، استاد قلمزن حجره‌ای گشود. از آخرین باری که استاد، قلمزنی کرده بود سال‌ها می‌گذشت؛ اما مگر می‌شود استادی که عمری را پای فراگیری پیشه‌ای گذاشته، فوت و فن هنرش را به ماهی و سالی از کف بدهد!؟ شاید قلمش گاهی بلغزد و چکش وی ضرب آهنگش را لختی از دست بدهد. اما استاد ـ استاد است و یک استاد با هنر و تفکرش است که استاد است. هنری که موهبت خداوند است و تفکری که برای ارتباط با او تربیت شده. اینها هرگز با تقلید و سرسری به کف نخواهند آمد. حتا اگر بتوانی تک تک حرکات و پیچش قلم و چکش را تقلید کنی هم شاید یک ماشین قلم‌زن شوی اما استاد قلمزن نخواهی شد! قلم هدیه و موهبت خداوند است، نمی‌توانی به دستش بیاوری مگر به خواست او. می‌توانی ماشین‌کاری راه بیاندازی اما اگر لوح زرینی هم با ماشین بتراشی ارزش لوح مسین استاد قلمزن را نخواهد داشت؛ چرا که او عمری را به بهای این کار داده است. عمری که با کوهی از زر و گوهر نخواهی توانست خرید!

  • گروه ضد داعش